گوزلرین دولسا بیرگون ...
بیل كی من سنی فیكیرله شیرم ...
قلبین یانسا بیرگون
بیل كی سن ایچون آغلاییرام ...
بیرگون ایچیندن آغلاماق گلسه
بیل كی من یاشامیرام ...
گوزلرین دولسا بیرگون ...
بیل كی من سنی فیكیرله شیرم ...
قلبین یانسا بیرگون
بیل كی سن ایچون آغلاییرام ...
بیرگون ایچیندن آغلاماق گلسه
بیل كی من یاشامیرام ...
آذربایجان در فارسی میانه (آتورپاتكان) در آثار كهن فارسی ( آذرباگان) در ارمنی ( آتراپاتكان) در سریانی آذربایغان و در عربی ( آذربیجان) نامیده شده است.تاریخ باستانی آذربایجان با تاریخ قوم ماد در آمیخته است. پس از مهاجرت به ایران آرام آرام قسمت های غربی ایران از جمله اذربایجان را تصرف كردند.مقارن این ایام دولت هایی در اطراف اذربایجان وجود داشتند كه از آن جمله می توان به دولت آشور در شمال بین النهرین٬ دولت هیتی در آسیای صغیر ٬ دولت اورارتو در نواحی شمال و شمال غرب٬ اقوام كادوسی در شرق و كاسی ها در حوالی كوههای زاگرس اشاره كرد.بعد از تاسیس دولت ماد٬ آذربایجان به ماد كوچك در مقابل ماد بزرگ مشهور شد.و ماد بزرگ مشتمل بر شهر های قدیمی همدان ری اصفهان و كرمانشاه بود.به عبارت دیگر ولایاتی كه در قرون اولیه اسلامی به ناحیه جبال و بعد ها به عراق عجم معروف بودند را در بر می گرفت
بعد از غلبه اسكندر مقدونی به ایران٬ سرداری به نام آتورپات در آذربایگان ظهور كرد و از اشغال آن توسط یونانی ها ممانعت بعمل آورد.از آن به بعد این سرزمین به نام آتورپاتكان معروف شد.آتورپات به پادشاهی رسید و آن ناحیه را مستقل اعلام نمود.در طول دوره سلوكی ها ٬ ناحیه آتورپاتكان همچنان مستقل ماند و یونانیان و جانشینان اسكندر نتوانستند آداب و رسوم و تمدن یونانی را در آن ناحیه اشاعه دهند.آذربایجان در این زمان پناهگاه زردشتیان و تكیه گاه ایرانیت در مقابل یونانیت شد.
حكومت جانشینان آتورپات در آذربایجان در زمان اشكانیان نیز ادامه یافت و این منطقه توانست كماكان استقلال خود را حفظ كند.سرانجام اردشیر بابكان موسس سلسله ساسانی بر حكمرانان آذربایجان استیلا یافت.از این تاریخ این منطقه استقلال خود را از دست داد.
در دوره ساسانی معمولا یكی از مرزبانان را به حكومت اذربایجان می گماردند.در اواخر آن دوره حكومت آذربایجان در دست خاندان ( فرخ هرمزد) بود.و پایتخت آن (شیز) یا( گنزب ) نام داشت كه مطابق با ویرانه های لیلان در جنوب شرقی دریاچه ارومیه گزارش شده است.
پس از فتح اذربایجان به دست اعراب٬ قبایل عرب ار بصره و كوفه و شام و یمن برای سكونت به آنجا روی آوردندو با خرید زمین های وسیع ٬ كشاورزی را گسترش داده و افراد بومی را رعیت خود ساختند.امرای عرب برای حفظ زمین های خودئ احتمالا برای حفظ رعایای مسلمان خود از حملات دیگر مردم آذربایجان كه به اسلام نگرویده بودند٬ باروهایی در اطراف املاك وسیع خود می كشیدند كه بتدریج داخل این باروها به صورت شهرهای نسبتا مهم در آمد.
در سال ۱۹۸ هجری كه مامون هنوز در خراسان بود و حسن بن سهل را به عراق فرستاده بود٬ عده ای از امرای عرب در آذربایجان دعوی استقلال داشتند٬ بابك خرمدین از ضعف خلافت مركزی و دوری مامون از بغداد استفاده كرد و قسمت های مهمی از شمال شرقی اذربایجان را در اختیار گرفت.پس از قیام بابك ٬ سلطه دستگاه خلافت بر آذربایجان ضعیف شد.
سلسله های ایرانی بعد از اسلام مانند طاهریان٬ صفاریان٬ سامانیان و غزنویان كه از شرق ایران برخاستند و حكومت های مستقلی تشكیل دادند هیچگاه نتوانستند قلمرو خود را به آذربایجان برسانند.در این مدت كه از سال ۲۰۵ هجری ( تاسیس سلسله طاهریان) شروع و تا سال ۴۲۹ ( آخر سلسله سلجوقیان) ادامه می یابد٬ حكومت های محلی متعددی قدرت را در آذربایجان به دست گرفتند.آخرین حكام مقتدر این ایالت٬ ساجیان(۳۱۷-۲۷۶ ه) بودند كه آنها نیز خود عاقبت بر ضد خلفا قیام كردند.پس ازسقوط ساجیان ٬ سلسله های محلی دیگری در اذربایجان به قدرت رسیدند كه روادیان ار آن جمله اند.در دوران حكومت ساجیان ( بنی ساج) حكومت بعد از آن حكمرانانی در قسمت شمالی رود ارس به حكام آذربایجان خراج می دادند كه از معروف ترین انها شیروانشاهیان٬ خداوندان شكی٬ حكام گرجستان٬ روادیان و حكام ارمنستان بودند.
در آغاز قرن یازدهم میلادی تركان غز به فرماندهی سلجوقیان ٬ نخست با دسته های كوچك و سپس با تعداد بیشتر ٬ آذربایجان را به تصرف در آوردند.در نتیجه اهالی ایرانی و نواحی ماورا قفقاز ٬ حكومت تركان را گردن گذاشتند.
در سال ۱۱۳۶ میلادی آذربایجان به دست اتابك ایلدگز ( الدگوز) افتاد كه تا حمله كم دوام جلال الدین خوارزمشاه (۱۲۲۵-۳۱ م)وی و اولادش بر آذربایجان حكومت كردند.
با حمله مغولان و ورود هولاكو خان ایلخان ۱۲۵۶ م ٬ آذربایجان مركز پادشاهی بزرگی شد كه از آموی تا شام امتداد داشت.
پس از ضعف ایلخانان مغول٬ در آذربایجان امرای مستقل حكومت یافتند.از آن جمله می توان به جلایریان٬ چوپانیان و تركمانان اشاره كرد كه در قسمتی از این منطقه حكامی مستقل شدند.
پس از تصرف آذربایجان به دست شاه اسماعیل اول صفوی۱۵۰۲ آذربایجان سنگرگاه اصلی و مركز عمده گردآوری قوای نظامی برای شاهان صفوی شد.در زمان صفویه آذربایجان محل جنگ های خونین میان سپاهیان ایران و عثمانی شد و عثمانیان بارها تبریز را به تصرف خود در آوردند.
پس از سقوط دولت صفویه٬ در دوره ای كه ایران عملا میان روس، عثمانی و اشرف افغان تقسیم شده بود٬ آذربایجان در دست دولت عثمانی ماند٬ ولی دیری نپایید كه نادر شاه آن را از تصرف دولت عثمانی بیرون آورد و در صحرای مغان تاجگذاری كرد.
كریم خان زند در سال ۱۷۵۵ میلادی آذربایجان را از دست خانهای محلی كه پس از مرگ پادشاه قیام كرده بودند ٬ باز پس گرفت٬ اما پس از مرگ او باز خوانین محلی سر بر آوردند٬ تا اینكه آغا محمد خان قاجار در سال ۱۷۷۵میلادی موفق شد كه آذربایجان را كاملا مطیع كند.
و در سال ۱۸۱۳ و ۱۸۲۸ میلادی دو عهدنامه ننگین گلستان و تركمنچای به ایران تحمیل شد و نواحی وسیعی از كشورمان توسط روس ها از ایران جدا شد.و بی كفایتی فتحعلی شاه عامل این درد عمیق بر دل ما می باشد كه تا قرن حاضر نیز همچو دملی چركین در روح هر ایرانی وجود دارد.و غمی جانكاه كه تنها با بازگشت آن سرزمینهای دور از میهن برطرف می شود.
پس از سال ۱۹۰۵ مردم اذربایجان سهم موثری در انقلاب مشروطیت داشتند .پس از فتح تهران ٬ تبریز دارای مهم ترین نقش در پیروزی انقلاب مشروطیت بود كه قسمت غربی آذربایجان را نیز به نوعی تحت تاثیر قرار می دادبا اشغال آذربایجان توسط روسها .آثار انقلاب مشروطیت در آن موقتا از میان رفت.این هجوم با همپیمانی دولت انگلیس به بهانه حفاظت از اقلیتهای خارجی مقیم آذربایجان ( به ویژه تبریز) در سال ۱۹۰۸ انجام گرفت.با آغاز جنگ اول جهانی آذربایجان مورد تهاجم نیروهای روسیه و عثمانی قرار گرفت٬ پس از انقلاب اكتبر ۱۹۱۷ روس ها آذربایجان را تخلیه كردند و تركان عثمانی در تبریز حكومتی دست نشانده مستقرساختند.پس از شكست المان و متحدش عثمانی آذربایجان و سراسر ایران به دست انگلیسی ها افتاد.
رضا شاه در سال ۱۹۲۱ دوباره حكومت ایران را برقرار كرد.به دنبال شروع جنگ دوم جهانی در سال ۱۹۴۱ نیروهای شوروی وارد ولایات شمالی ایران از جمله اذربایجان شدند.این نیروها در اغاز ماه مه ۱۹۴۶ به دنبال طرح مسئله آذربایجان در سازمان ملل متحد كه به نخستین شكاف رسمی بین متفقین منجر شد.آذربایجان را تخلیه كردند.
مــن یـورورم یــانـه یـانــه
عشق بویادی منی قانه
نـــه عــاقیلم نه دیـوانـه
گل گؤر منی عشق نئیلهدی
گــاه اسهرم یئللر كیمی
گــاه دورارام بئللر كیمی
گاه آخارام سئللر كیمی
گل گؤر منی عشق نئیلهدی
یا الــیم آل قـالـدیر مـــنی
یا وصلیـنه یــئنـدیر مــــنی
چوخ آغلاتدین گولدور منی
گل گؤر منی عشق نئیلهدی
مـــن یــورورم ائــلــدن ائــلـه
دوست سورورام دیلدن دیله
غربتده حالـــیم كــیم بـیلــه
گل گؤر منی عشق نئیله دی
بنیزیم ساری گؤزلهریم یاش
باغــریـم یارا جـیگهریم باش
حالـیم بیلن دردلی قارداش
گل گؤر منی عشق نئیله دی
عشق منی مست ائیلهدی
آل كؤنلوم خسـته ائــیلهدی
اؤلـدورمـهگه قصد ائــیلهدی
گل گؤر منی عشق نئیلهدی
یونوس امره
نصرت كسمنلی
بلكه بو یئرلره بیرده گلمدیم
بلكه بو یئرلره بیرده گلمدیم
دومان سالامات قال ، داغ سالامات قال
دالیمجا سو سپیر یوخسا بولاقلار
لئیسان سالامات قال ، باغ سالامات قال
...
قیی ووران قارتاللار یوخ اولدو چنده
نرگیزلر سولوخدو شئهلی چمنده
ای قارا گؤز پری ، دالیمجا سن ده
بویلان سالامات قال ، باخ سالامات قال
...
گلدیم قارشیلادی گول لر ، چیچك لر
گئدیرم ال ائدیر یوز بیچینكلر
نیدامی چایلارا دئدی كو لكلر
بولاخ سالامات قال ، آخ سالامات قال
...
داغلارین پلنگی شیری ده سن سن
شاعری ده سن سن ، شعری ده سن سن
بینی - بركتی خئیری ده سن سن
چوبان سالامات قال ، ساغ سالامات قال
ممد آراز
بیر یول اوسته
راستلاشدیق اوز-اوزه
نادان دئدیك بیر- بیریمیزه
آیریلدیق
ایكیمیزده بیر-بیریمیز حاقدا
زورنا چالا-چالا
سن من گلن یولا گئتدین
من سن گلن یولا
Bir yol ustə
rastlashdiq uz-uzə,
Nadan dedik bir-birimizə.
Ayrildiq
Ikimiz də bir-birimiz haqda
Zurna chala-chala.
Sən mən gələn yola getdin,
Mən sən gələn yola.
(Fikrət Qoca)
سن اونوت دئمیشدین
منده اونوتدوم ...
یاشاتدیق اؤمورده نئچه سوالی
دوستلارین «نییه»سی جاواب سیز قالدی
جسارت ایستردیم ایچه سوالی
او نه منده اولدو
نه سنده اولدو
بیر آخشام اللرین گؤیرچین كیمی چیخدی الیمدن
باهارا بو شاختا هاردان دوشدو،
چمنلر سارالدی، گوللر بوزوشدو
آتیلدی دیلیمدن «قاییت!» نیداسی
سن اوندا كولك لر آپاران قاییق-
منسه تنها قالان حسرت آداسی .....
اوزاقدا دئییلدین،
یولون بیر آددیم
ووقاریم قویمادی بیر آددیم آتیم
سن ائله بیلیرسن قورتاردی هر شئی؟
سن اونوت دئمیشدین
منده اونوتدوم ؟؟؟!!!
آیـی می وئرمیـشم بولود الیـنه
سارامی تاپشیریب آرپا سئلینه
كوكسومه داغینی تاخیب آغلیرام
او گئـدن دن بـری بیـر دیـلـك كیـمی
اودونـدا یانیـرام كپـنـك كیـمی
جانیمی چیخاردیب بیر كوینك كیمی
قویورام اونومده باخیب آغلیرام
اوره یـیـم یـئـنـه ده بـاغلیـدیـر اونا
عشقیندن گیریرم گونده مین دونا
سئوگیم بیر دنیزدیر او گوزل سونا
دردیـنـی گوزومـه یـاخیب آغلیـرام
بیـلیـرم قـایـیـدیـب گله جـك دورنــام
اوخویوب دردیمی بیله جك دورنام
تایمازین گوز یاشین سیله جك دورنام
او گونو گوزله ییب اوخوب آغلیــرام
او گئدن یوللارا باخیب آغلیــرام
اوزومو قویدوم چانتاما !
یوكسه لدیم یوكسه لدیم . . . .
زیروه ده الیمی اوزاتدیم
سنه . . .
چاتمادیم
چانتادان چیخارتدیم اوزومو
قویدوم ایاقلاریم آلتینا
اوجالدیم!
داریخیر خیالیم ! روحومو یاخیر
باغیریر سكوتلار فریاد لار اوسته
غرورون اوزوندن حقارت یاغیر
باغیریر سكوتلار فریاد لار اوسته
بوغولور حسرتدن دیلیمده سوزوم
قوشا بولاق تك دولوبدور گوزوم
اوزومو گورمگه یوخومدور اوزوم
تئشه لر یاغیرلار فرهادلار اوسته
باغیریر سكوتلار فریادلار اوسته
توپراقلار تیتره ییر بوز داماریمدا
اولدوزلار چیرپینیر سولوم ساغیمدا
اوزانیب قالمیشام زامان یولوندا.
آی دا چابالیری توپراقلار اوسته
باغیریر سكوتلار فریادلار اوسته
اولدوزلاری ساییب آیا چاتمیشام
سوسموشام سوسموشام ، هایا چاتمیشام
گئجه نی سورویوب گونه قاتمیشام
دوداقلار تیتره ییر دوداقلار اوسته
باغیریر سكوتلار فریادلار اوسته
گولملی گولملی آغلایان منم
داغلار اوره گینی داغلایان منم
سوكوتو هارایا باغلایان منم
وولقانام مسكنیم بو داغلار اوسته
باغیریر سكوتلار فریادلار اوسته